قلبها،دريچه ي نفوذ اند...

و...آنكه صادقانه نفوذ كند...

پايدارترين ميهمان است...........

شبی ازپشت یک تنهایی نمناک بارانی ...

تو رابالهجه ی گلهای نیلوفرصداکردم...

تمام شب برای باطراوت ماندن،

باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم......

بخندم به  همه چی....

می خوام به سردی شبهام بخندم

می خوام به پوچی فردام بخندم

وقتی می بینمت بادیگرونی...

تو اوج گریه هام می خوام بخندم...

می خوام داد بزنم تنهای تنهام ......

می خوام وقتی می گم تنهام ،...بخندم...

ای عشق...

ای عشق مدد کن به سامان برسیم

چون مزرعه تشنه به باران برسیم

یامن برسم به یار،یا یار به من

یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم...........

کاش میشد غربت دل را شکست.....

شیشه ی قلب شقایق را شکست..

کاش میشد در سکوت مرگبار زندگی

طلسم بی وفایی وجدایی را شکست.............

وحشت از عشق که،ترس ما از فاصله هاست.................

وحشت از غصه که نه،ترس ما از خاتمه هاست..............

ترس بیهوده ندارم صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست...

کوله باریست که بر شانه ماست،گله  از دست کسی نیست.....

مقصر دل دیوانه ی ماست......................

روزی اگر نبودم،.

تنها آرزوی ساده ام این است....

زیر لب بگویی((...یادش بخیر...!))

یادم نمی ره لحظه ای که افتادم به التماس

هیچی برام مهم نبود دلم فقط تو رو می خواست

یادم نمی ره لحظه ای،که اشکو دیدی تو چشام

گفتی که دوستم نداری،دیگه نمی مونی باهام

           بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارد...

 

                  بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد...

 

                        و من با حالی مابین اشک وحسرت و تردید...،

 

      و من در اوج پاییزی ترین ویرانه ی یک دل

،

                  نمی دانم چرا...؟!

 

                         شاید به رسم عادت پروانگی مان،برای

 

      جاودانگی  وخوشبختی باغ قشنگ

    

              آرزوهایت ............دعا کردم.

 

                        

کاش..........

کاش میشد اشک را تهدید کرد....مدت لبخند را تمدید کرد...

کاش میشد از میان لحظه ها،...لحظه ی دیدار را نزدیک کرد...

وقتی از غربت ایام دلم میگیرد،

مرغ امید من از شدت غم می میرد...

دل به رویای خوش خاطره ها می بندم...

باز هم خاطره ها دست مرا میگیرند...

اشتباه می کردم...!

 وقتی عکس بچگی هامو نگاه کردی،

 گفتی ((چقدر بزرگ شدم.....

  اما وقتی گفتم دوست دارم،...

  اونقدرکوچیکم کردی که احساس کردم ،

 هنوز متولد نشدم........................